حاج احمد خسروی پدر شهید بزرگوار عبدالله خسروی در روز دوشنبه هشت فروردین سال ۱۳۹۰ درگذشت. از همه شما بزرگواران برای این مرحوم طلب دعا و تلاوت قرآن دارم. به زودی خاطراتی از این پدربزرگ ارجمند در ادامه این مطلب خواهم نوشت. مراسم چهلم این عزیز سفرکرده در پنجشنبه هفته جاری در بروجرد برگزار می گردد.
خاطرات :
پدربزرگم اهل باغبانی بود. از همان وقتی که از شهربانی بازنشسته شد سراغ باغ و بوستانی در اشترینان رفت. محله ی آبا اجدادیشان بود. آخر خودش بچه ی باغ و بوستان بود صفای باغ را از قدیم حس کرده بود. یک چاه زده بود که بعدا سازمان آب ازش خرید. قرار بود آب چاه رو ببرن برای شهر اشترینان .می گفت بهترین آب اون منطقه رو چاه خودش داره. یادش بخیر بچه که بودیم می رفتیم باغ حاجی . کل طایفه ی حاج خسروی با همه ی نوه ها. مامان بزرگ دلمه درست می کرد. عجب دلمه ای بود. صفایی به روح و جان می داد. تو استخر چاه هم که البته سرمای آبش تقریبا غیر قابل تحمل بود ا نوه های پسری آب تنی میکردیم. هیچ وقت حاجی رو عصبانی ندیدم. همیشه خنده رو لبش بود. این اواخر بهش گفتم حاجی منم می خوام باغ راه بندازم شما دیگه باغ نداری؟ خندید گفت چرا همین بالا سر پشتبون . دستم رو گرفت و برد سر پشتبون با هم یک خوشه انگور از شاخه ای که از توی حیاط خونشون به سمت پشت بون هدایت کرده بود چیدیم. آره حاجی هنوز هم باغ داشتی و هنوز هم داری ،اون موقع رو پشت بون خونتون الان هم روی پشتبون دنیا باغ جدیدت اسمش بهشت جنته . یادش گرامی باد
یه خاطره دیگه هم هست:
دانشگاه که قبول شدم وقتی فهمید رشته ی هوافضا قبول شدم گشته بود توی دخترای باکمالات بروجردی یه گزینه برام پیدا کرده بود. می گفت وضع ملیشون خوبه پدر دختر هم توی کار ماکت سازی و ایناست به هواپیما هم یه علاقه و ارتباطی داره. یادش بخیر اون موقع اصلا توی این فضاها نبودم و توجه نکردم. ولی بحث اینه که چقدر این قدیمی ها دلسوز و آینده نگر و دور اندیش بودند . خدا رحمتش کنه...