ظرافتهای تربیت فرزند
1: بگذاریم در راه رفتن ها فرزندمان دست ما را بگیرد و ما دست او را نگیریم تا وقتی پایش به جایی گیر می کند و می خواهد زمین بخورد از دست گیری ما استفاده کند و در ناخود آگاهش ثبت شود که باید در مسیر مربی و هدایتگر و دست گیری داشته باشد که در سختی ها از دست او کمک بگیرد تا زمین نخورد...
اگر ما دست او را با جبر بگیریم و یا حتی بدون جبر، این مطلب را درک نمی کند و نسبت به دست بزرگتر و راه بلد گرفتن بی تفاوت می شود و یا روحیه خودسری و چموش بودن در او شکل می گیرد به دلیل اکثر شیئ جدلا بودن انسان...
2: به جای تاب تاب عباسی خدا منو نندازی اگه می خوای بندازی بغل بابا بندازی بگوییم....تاب تاب علمدار... خدا منو نگهدار...اگه شیطون انداختم ..بغل بابا بیفتم...
3: فرزند تا زمان شکل گیری فهم و درک مغزی در سه یا چهار سالگی، راه علمی برای فهم و یادگیری ندارد و تنها راه یادگیری او تجربه است...او را از تجربه و یادگیری به خاطر مسائل بی ارزشی مثل کثیف شدن لباس و خراش برداشتن دست و ترسهای احساساتی مادرانه و امثال آن از یادگیری محروم نکنیم...
4: یکی از اساسی ترین مسائلی که در کودکی ایجاد می شود غذاخوردن احساس مدار در کودک است که آثار آن در بزرگسالی به گرسنگی احساسی منجر می شود. لازم است خوردن تنها در زمان گرسنگی واقعی کودک انجام شود و شیر دادن به کودک برای آرام کردن او از ترسها و غم ها و دردها و ناراحتی های دیگر باعث می شود در بزرگسالی در مواقع وقوع هر مشکلی شخص با خوردن احساس آرامش موضعی کند که این از آثار دوران کودکی است. برای اطلاعت بیشتر اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا را ببینید.